روستای خوش آباد گو

متن مرتبط با «منطقه کاروان» در سایت روستای خوش آباد گو نوشته شده است

تصاویر

  • آبشار زیبای شاهی گتی. روستای خوش آباد گو                                                       برای مشاهده بیشتر عکسها به ادامه مطلب بروید........ ,،گو،خوش آباد گو،آبشار زیبا،روستای خوش آباد،گو،یکتا،منطقه کاروان،سایت خوش آباد گو، ...ادامه مطلب

  • شعر مشهور شهداد شهدوست ور بصره سراییده

  • ﺑﺼﺮﻫﯽ ﺷﻂ )) ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺷﻬﺪﺍﺩ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺼﺮﻩ ﺑﺴﺮ ﻣﯽ ﺑﺮﺩﻩ ﺳﺮﺍﯾﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ (( ﺑَﺼﺮَﻫﯽ ﺷَﻂِ ﻣُﺮﻍ ‘ ﭘﺮﯼ ﭼـﺎﻝ ٍ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ ﺍﯼ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺷﻂ ﺑﺼﺮﻩ ‏(ﻋﺮﺍﻕ ‏) ﺗﺎﺭِﺵُ ﻭ ﭘُﺮ ﮔﻮﺍﺕُ ﻭ ﭘَﺮﮎ ‘ ﺑﺎﻝ ٍ ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﺮﺣﺎﻟﯽ ﻭ ﺳﺮﯾﻊ ﻭ ﺑﺎﻻ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺑــــــﯿﺎ ﮔُﻮَﺭِ ﺑﺎﻻﺩﺍﻥ ﺑِﮕِﺮ ‘ ﺣـﺎﻝٍ ﺑﯿﺎ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﯿﻨﻮﺍ ﺣﺎﻝ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻟﯽ ﺑﭙﺮﺱ ﺳﺮ ﻣﻨﯽ ﻗَﻬﺮٍ ﭖ َ ﮐَﺴﺎﻥ ‘ ﺳﺎﻝٍ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻢ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻟﯽ ﻫﻮﺵ ﻭ ﻋﻘﻞ ﻣﺮﺍ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺩﺍﺋِـﻢ ‘ ﭖ َ ﮐُﻠﯽ ﺑـــﺎﻧﻮﮎِ ﻻﻝ ٍ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ ﻋﺬﺍﺑﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺁ ﻥ ﻣﻬﺮﻭﯼ ﭖَ ﻣﺎﻫِﮕﺎﻥ ﺩﯾﺪﺍﺭُ ﺷَﮑﺮ ‘ ﮔـﺎﻝٍ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﻣﻪ ﺭﻭﯼ ﺷﮑﺮ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻣﺮﻍ ‘ ﻣَــــﻨﺎ ﻣِﻨَّـﺖِ ﭖِ ﺇ ﻃَــﺮﺯﺍ ﺍﯼ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻣﻨﺖ ﻭﺍﺭﺗﻢ ﮐﻪ ﺑــِﮕِـﺮ ‘ ﻣَـﻨﯽ ﮐِﺒﺮﺍﻧﯽ ﺳَﺮِ ﻋَﺮﺿﺎ ﺣﺎﻝ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﻣﺮﺍ ﺑﮕﯿﺮ ﻭ ﮔﻮ ﺳَﺤﺮﮔﺎﻫﺎ ﭼِﺴﺖ ﺑِﺒَﯽ ﺍَﻧﺰﺍﺭ ‘ ﺑﻮﻗﺖ ﺳﺤﺮ ﮔﺎﻩ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﮐﻦ ﻣَﺮﮒ ‘ ﮐَﻦ ‘ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺷَﮑﻠِﻦ ‘ ﺷَــﻄـﺎ ﺍﯾﻦ ﺷﻂ ﭘﻬﻨﺎﻭﺭ ﺭﺍ ﺭﺩﮐﻦ ﻭ ﺩَﺭﮐّــﻦ ﻧﻮﺭُ ﻭ ﻫــﻤــــﺖِ ﺳـــﺘﺎﺭ ﺳــــﯿﺪَ ﭺِ ﺭﻭﮐَﻔﺘﺎ ﺑِﮑَﻦ ‘ ﺍَﻧﻈـﺎﺭ ﺩﯾﺮ ﺳَﺮِ ﮐُﻨﺪﺍﻥ ﻣَﺮﮒ ﮐَﻦ ﻡُ ﺭَﻧﺪﺍ ﯾَﮏ ﺷﭗِ ﮔُﻮَﻧﺪٍ ﺩﺍﺭ ‘ ﻫﻤﺎ ﺍَﻧـﺪﺍ ﻭَﺗﯽ ﭼَﺮﺧﯽ ﭼﺎﻻﮎ ٍ ﺑﺎﻧﺰِﻻﻥ ‘ ﺩَﻡ ‘ ﺩﺍﺭ ﺗﺎ ﺻُﺤﺒﯽ ﮐـﻪ ﻧﻮﺭِ ﺑﯽ ﺟﻬﺎﻧﺎﻧﯽ ﺩِﻣﺘِﺮ ‘ ﺕِﺀِﯼ ‘ ﺭﺍﻩ ٍ ﮐِﺮ ‘ ﻃِــﯿﺎﺑــﺎﻧﯽ ﺩﺍﻣِـــﻦِ ﺻَﺪ ﮔَﻨﺞٍ ﮔِﯿﺎﺑــﺎﻧــﯽ ﺳﺎﮐـﻦُ ﻭ ﺳَﺮﺣَـــﺪٍ ﺭَﺀـﯿـﺴـﺎﻧﯽ ﭖَ ﺑَﻨﮕُﻼﻥ ﺷِﻒ ﺑَﯽ ‘ ﻣُﺮﻍ ﺣَﺪﯾﺜﺎﻧﯽ ﭖَ ﺟَﮕﯿﻦ ‘ ﻣﻮﺭﺕٍ ﺑَﮓُ ﻭﻣﯿﺸﺎﻧﯽ ﻣَﯿﺰَﺭِﻥ ‘ ﮔﺎﺑﺮﯾﮓ ‘ ﻡُ ﭘَـــﺪِ ﻣـــﺎﻧــﯽ ﺳﻮﺭَﮎ ‘ ﻣﺎﻥَ‘ ﺑَﺮ ﺑَﯽ ‘ ﺑَﻨﺪُ ﻭ ﺑَﺴﺘﺎﻧﯽ ﺳَﺮ ‘ ﺷَﻤﺎﻥ ‘ ﺳَﺮ ‘ ﺳﺎﮎً ﭖِ ﺷﺎﺩﺍﻧﯽ ﮐـــﺎﺭِﻭﺍﻥ ‘ ﭘـــِـــﺪﺍﮒِ ﻣُﻔﺎﺗﺎﻧﯽ ﺳَﯽ ‘ ﻟِـﻪُ ﻭ ﺳﺎﺭﺕِ ﻧَﻢُ ﻭﻧﻮﺩﺍﻧﯽ ﮐﺎﺭ ‘ ﺳَﺮُ ﻭ ﮐِﺶ ‘ ﻣﺎﻥ ‘ﮐِﻦ ‘ ﮐِﺸﺎﺭﺍﻧﯽ ﺗَﻪ ﺷِﻢُ ﻭﺷﺎﻥ ﺑَﯽ ﻫُﻮ ﻣﺮﻍ ﺷﺘﺎﺑﺎﻧﯽ ﻣَﺮﮒِ ﺑَﻨﺖ ﺷَﻪ ﮐﯿﻠﻎ ﻧﻮﺍﺑـــﺎﻧﯽ ﺟُﻠﮕِﻮِﻥ ﺩﺷﺖُ ﻭ ﺯﯾﺪ ﺑﻠﻮﭼـــﺎﻧﯽ ﺑَﺮ ﻫُﻤﻮﺩ ﮐﻮﺗِﻦ ﺑﺎﺩﺷـﺎﻫﺎﻧــــﯽ ﻣـَﺮﮐَﺰٍ ﺳَﺮﺩﺍﺭِﻥ ﻋﻠﯽ ﻫــــﺎﻧــﯽ ﮔُﻮﺍﺗﮕُﻠِﻦ ﻟﻮﺩُﻭﮐِﻦ ﭘَـﺮﯾـــــﺎﻧﯽ ﮐَﻬـﻦُ ﻭ ﻣﯿﺪﺍﻑُ ﻭ ﺟﻮ ﺭﯾـﯿﺴﺎﻧﯽ ﻧﯿﻮَﻩ ﻭﻧﺨــﻞُ ﻭ ﻣـَﯿﻮَﻩ ﺑﺎﻏﺎﻧــــﯽ ﺕَ ﺟُﺴﺘﮕِﺮﺍﻥ ﺑَﯽ ﻫُﻮ ﻣﺮﻍ ﺯﻫﯿﺮﺍﻧﯽ ﺟَﻪ ﭘﻪ ﺟَﻪ ﺳَﺮ ﺟُﻮﺍ ﺑِﮕِﺮ ﺟُﺴﺘﺎ ﮐَﯿﺖ ﺍﺏُ ﺳَﺮ ﺟُﻮﺍ ﮐِﺞِ ﮐﺎﺭﺩﺍﺭ ﭖِ ﻣﻨﯽ ﻧﺎﻡ ﮔِﻔﺘِﯽ ﺑِﮑَﻦ ﺍَﺳﺮﺍﺭ ﺷَﺮٌ ﻣَﻬﺮَﻧﮕﯽ ﻫَﯿﻤَﻬﺎ ﭘِﺶ ﺩﺍﺭ ﮐُﻠﯽ ﺁﻩٍِ ﮐﻪ ﭘِﺶِ ﮐُﻼﻥِ ﭼﺎﺭ ﻃَﺮَﻑ ﮐُﻞِ ﻗﺼﺮ ﺑﺎﻧﺎﻧِﻦِ ﺷﯿﺸُﻢِ ﭘُﺸﺘﺎ ﺷَﻪ ﭘَﺮﯼ ﻭﺍﺏ ٍ ﻧَﺮﻣَﮕﺎﻧﯽ ﺗﻮﮎ ٍ ﮔُﻠِﻦ ﺷﺎﺭﯼ ﺩَﮐَﻢِ ﺳﺎﺭﺕٍِ ﮐَﻮﺵِ ﻟﯽ ﻻﺭﯼ ﻫﺮ ﺩَﻡِ ﻟِﺘﯽ ﻟَﻬﺴَﻮِ ٍ ﻣﺎﺭﯼ ﺩَﻧﺰَﻧﺖ ﮔُﻞِ ﺯَﺭِﻥ ﺳَﻨﮕَﻮُ ﻭ ﺑﺎﻫﯽ ﭖِ ﮔِﻬﺎﺭ ﺑ,شعر شهداد شهدوست"،"منطقه کاروان"،"شهداد"،"خوش آباد"،" ...ادامه مطلب

  • گذری برتاریخ کاروان

  • سلام بر سرزمین پاک کاروان .سلام بر تاریخ درخشان کاروان. سلام بر شهیدان و قهرمانان تاریخ ساز کاروان. سلام بر آنکه بساط خویش را برچیدند و رفتند ز این کالای آشفته بازار شهادت را پسندیدند و رفتند. سلام بر مردانی هم چون جامک که در مقابل ظلم و ظالمین زمان از حق کوتاه نیامد و مرگ با عزت را در مقابل زندگی با ذلت ترجیع داد. سلام بر عبدالرشید که در مقابل ظلم و استبدا عصر خویش ایستاد و نام نیکش را بر تاریخ درخشان کاروان اضافه کرد. سلام بر مردانی همچون شاهی که ورقی از دفتر تاریخ کاروان را اذهان خود کرد. سلام بر دکتر احمد سیاد که پرچم توحید را به اهتزار درآورد و درخت اسلام را با خونش آبیار نمود. وهزاران سلام بر خواهر ان و مادران کاروان که تا به امروز حافظ حجاب در رنگ سیاهی چادرانشان هستند و غیرت ایمان را با رنگ سیاهی چادرانشان به اسلام هدیه داده اند.. همچنان میدانیم بیش از چندین سال است که از تاریخ کاروان به عنوان بهترین تاریخ جهان یاد میشود و از همان اولین روزها دشمنان چنگ داندان تیز میکردند و برای از پای در آوردن این قهرمانان آینده تاریخ در تکاپو بودند.که به هر نحوی شده نیششان را بزنند و کینه اشان را فرو نشانند . . به دنبال شهادت دکتر احمد سیاد تاریخ کاروان بیش از هرزمان دیگری در معرض خطر قرار گرفت و دشمن به کمان اینکه با شهادت دکتر احمد سیاد تاریخ کاروان دیگر قابل تکرار نیست و مادران کاروان باری دیگر فرزندانی تاریخ ساز در دامن خود پرورش نمیدهند.. ولی برای این تصور دشمن خط باطل کشیده شد و در یک دهه ی اخیر مردی همچون یونس شاهوزهی باری دیگر پرچم تاریخ کاروان را به دست گرفت و آن را بر بلندیهای کوه برافراشت.. وقتی که دشمن از ضربه زدن مستقیم به تاریخ کاروان ناامید شد به فکر این افتادند و شروع به پاشیدن تخم تفرقه درمیان مردم کاروان کردند تا بتوانند به این آرزوی دیرینه شوم خود برسند...سلام ای جوانان کاروان برخیز و بیا اتحاد یکپارچگی را شعار خویش سازیم تا باری دیگر بتوانیم به کوری چشم دشمنانمان پرچم کاروان را به اهتزار در آوریم ..إنشااللهالله أکبر الله أکبر الله أکبر ,گذری بر تاریخ منظقه کاروان,روستای خوش آبادگو,کاروان,گو,شیرمردان,یکتا,منطقه کاروان,خوش آباد,جغرافیای کاروان, ...ادامه مطلب

  • کاروان

  • کاروان, ...ادامه مطلب

  • منطقه کاروان.

  • داستان این بابا و آن بابا

  •   صدای ناز می آید . صدای کودک پرواز می آید. صدای رد پای کوچه های عشق پیدا شد. معلم در کلاس حاضر شد . یکی از بچه ها از قلب خود فریاد زد برپا. همه برپا . چه برپایی شد برپا. معلم نشعتی دارد. معلم علم را در قلب می کارد. معلم گفته ها دارد. یکی از بچه های آن کلاس درس گفت بچه ها برجا. معلم گفت: فرزندم بفرما جان من بنشین . چه درسی؟ فارسی داریم. کتاب فارسی بردار. آب و آب را دیگر نمی خوانیم. بزن یک صفحه از این زندگانی را . ورق ها یک به یک رو شد. معلم گفت فرزندم ببین بابا"بخوان بابا"بدان بابا" . عزیزم این یکی بابا: پسر جان آن یکی بابا. صفحه پر از بابا. ندارد فرق این بابا و آن بابا . ‏"بگو آب و بگو بابا" بگو نان و بگو بابا" اگر بخشش کنی "با" می شود با "با" اگر نصفش کنی "با" می شود با "با". همه بچه ها ساکت . نفس ها در سینه حبس در سینه و قلبی همچو آیینه. یکی از بچه های کوچه بن بست که میزش جای آخر هست. و همچو نی فقط نا داشت. به قلبش یک معما داشت. سوال از درس بابا داشت. نگاهش سوخته از درد . لبانش زرد. ندارد گویا همدرد . فقط نا داشت. به انگشت اشاره او سوال از درس بابا داشت. سوال از درس بابای زمان دارد. تو گویی درس ها ی بر زبان دارد. صدای کودک اندیشه می آید . صدای بیستون فرهاد یا شیرین تیشه می آید. صدای شیرها از بیشه می آید. معلم گفت فرزندم سوالت چیست؟ به گفتا آن پسر آقا اجازه این یکی بابا و آن بابا یکی هستند؟ معلم گفت: آری جان من بابا همان باباست. پسر آهی کشید و اشک او در چشم پیدا شد . معلم گفت فرزندم بیا این جا . چرا اشک روان گشته؟ پسر با بغض گفت. این درس را دیگر نمی خوانم. معلم گفت فرزندم . چرا جانم مگر این درس سنگین است؟ پسر با گریه گفت این درس رنگین است. دوتا بابا یکی بابا؟ تو می گویی که این بابا و آن بابا یکی هستند؟ چرا بابای من نالان و غمگین است؟ ولی بابای آرش شاد و خوشحال. است؟ تو می گویی که این بابا و آن بابا یکی هستند؟ چرا بابای آرش میوه از بازار میگیرد؟ چرا فرزندا خود را سخت در آغوش می گیرد؟ ولی بابای من هردم زغال به کار میگیرد؟ چرا بابا مرا یک دم به آغوش نمی گیرد؟ چرا بابای آرش صورتش قرمز ‏ ‏ ولی بابای من تار است؟ چرا بابای آرش بچه هایش را همیشه دوست می دارد؟ ‏ ولی بابای من شلاق را بر پیکر مادر به زور و ظلم می کارد؟ تو می گویی که این بابا وآن بابا یکی هستند؟ چرا ب,داستان این بابا و آن بابا‎,یکتا,منطقه کاروان,گو,روستای گو, ...ادامه مطلب

  • پیامک جذاب

  • هر که با یار خوش است ما با غم یار خوشیم                        گرچه سخت است ولی ما به همین حال خوشیم لب دریا نشستم خوابم آمد. محبتهای دوستان یادم آمد. درد محبت درمان ندارد. حرمت دوستی بایان ندارد  ,پیامک زیبا,اس ام اس,یکتا,کاروان,منطقه کاروان,روستای خوش آباد گو,خوش آباد,پیامک ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها